کافی ست دلت بهار باشد ...
از اشک تو سبز می شود خار ...
از خنده ات آب می شود برف...
در دست تو لانه می کند سار ...
کافی ست بخواهی ...
آسمان را بر اسب سیاه شب، سواره...
دست تو به ماه می رسد ...
باز از پنجره می چکد، ستاره....
بذر از تو و صد جوانه از من...
کافی ست که با زمین بگویی ...
سرخ ترین عاشق از تو سرسبز ترین ترانه از من ...
کافی ست که وقت پرکشیدن ...
در چشم تو انتظار باشد ...
کافی ست بخوانی آسمان را...
****یا اینکه دلت بهار باشد*****
یک زن نمی شکند !
هزار تکه می شود
وقتی در عمق صبوری
دروغ مردی را
به جا رختی تظاهر می آویزد
و آنقدر اتو می کشد
تا شکل راستی شود
اما بانو ...
لباس بد قواره
همیشه به تن زار میزند
... و معجزه هیچ خیاطی هم
کافی نیست .
و تو ! " مرد رویای یک زن "
چگونه از سازی هزار تکه
شوق شنیدن
آوایی خوش داری ؟